جدول جو
جدول جو

معنی تاراج گر - جستجوی لغت در جدول جو

تاراج گر(گَ)
غارتگر. (آنندراج). یغماگر. چپوچی. تاراج کننده:
ز کچلول دریوزه تا جام زر
ببردند ترکان تاراج گر.
هاتفی (از آنندراج).
اینست کزو رخنه بکاشانۀ من شد
تاراج گر خانه ویرانۀ من شد.
وحشی (از آنندراج).
رجوع به تاراج شود، از اسمای محبوب است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تاراج گر
غارتگر، یغماگر، چپوچی
تصویری از تاراج گر
تصویر تاراج گر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاراجگر
تصویر تاراجگر
غارتگر، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
تاراج کردن. چپاول کردن. رجوع به تاراج شود
لغت نامه دهخدا
(اَ دَ)
تاراج دهنده. بغارت دهنده.
- در به تاراج ده:
وگرنه من در به تاراج ده
کمردزد را دانم از تاج ده.
نظامی.
رجوع به تاراج شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
آنکه ساروج را در بنا بکار برد. صاروج گر، آنکه با آمیختن آهک و خاکستر ساروج سازد
لغت نامه دهخدا
(گَ)
کلاّس. یا آنکه صاروج را در بنا بکار برد
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاراجگر
تصویر تاراجگر
غارتگر یغما گر. چپوچی تاراج کننده، معشوق محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساروج گر
تصویر ساروج گر
آنکه ساروج تهیه کند ساروج گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراجگری
تصویر تاراجگری
عمل تاراجگر تاراج کردن چپاول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراج ده
تصویر تاراج ده
تاراج دهنده بغارت دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاراجگر
تصویر تاراجگر
((گَ))
غارتگر، یغماگر
فرهنگ فارسی معین
چپاولگر، چپوچی، غارتگر، یغماگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد